امام اي (مدظله العالي) : سياست شيطاني و خبيثي که آمريکا در مورد فلسطين در نظر گرفته است، اسمش را هم گذاشته است معاملهي قرن. البتّه بدانند که اين معاملهي قرني که آنها فکر کردهاند، به توفيق الهي هرگز تحقّق نخواهد يافت. به کوري چشم دولتمردان آمريکا که دارند خودشان را ميکشند براي اينکه در قضيّهي فلسطين يک کاري انجام بدهند، قضيّهي فلسطين از يادها نخواهد رفت و شهر مقدّس بيتالمقدّس پايتخت فلسطين باقي خواهد ماند و قبلهي اوّل مسلمانها براي مسلمانها باقي خواهد ماند.
پول خرج ميکنند براى اينکه بتوانند ذهن جوانِ مسلمانِ مؤمنِ ايرانى را، منصرف کنند، منحرف کنند. از چه؟ از اصل دين؛ نه فقط از نظام جمهورى اسلامى، يا از ولايت فقيه يا امثال اينها؛ [بلکه] از اصل دين، از تعبّد به دين، از مسئلهى تشيّع تا برسد به نظام جمهورى اسلامى و برسد به بقيّهى چيزهايى که وجود دارد؛ دائم دارندشبهه خلق ميکنند. کسانى هستند در داخل که ابزار آنها ميشوند امّا خيلى از آنها خودشان هم در داخل کشور نيستند؛ در بيرونند، خط ميدهند، عنوان و سوژه معيّن ميکنند و پخش ميکنند و ميگويند اينها را بگوييد، اينها را ترويج کنيد. امروز هم فضاى مجازى يک صحراى بىپايانى است که از همه طرفش ميشود حرکت کرد.
مردي نابينا زير درختي بر سر دو راهي نشسته بود!
پادشاهي نزد او آمد، از اسب پياده شد و اداي احترام کرد و گفت: قربان، از چه راهي ميتوان به پايتخت رفت؟»
پس از او وزير پادشاه نزد مرد نابينا رسيد و بدون اداي احترام گفت: آقا، راهي که به پايتخت مي رود کدام است؟
سپس سربازي نزد نابينا آمد، ضربه اي به سر او زد و پرسيد: احمق،راهي که به پايتخت مي رود کدامست؟؟؟
هنگامي که همه آنها مرد نابينا را ترک کردند، او شروع به خنديدن کرد. مرد ديگري که کنار نابينا نشسته بود، از او پرسيد: به چه مي خندي؟
نابينا پاسخ داد: اولين مردي که از من سووال کرد، پادشاه بود. مرد دوم وزير او بود و مرد سوم فقط يک نگهبان ساده بود.
مرد با تعجب از نابينا پرسيد: چگونه متوجه شدي؟ مگر تو نابينا نيستي؟ نابينا پاسخ داد: فرق است ميان آنها، پادشاه از بزرگي خود اطمينان داشت و به همين دليل اداي احترام کرد… ولي نگهبان به قدري از حقارت خود رنج مي برد که حتي مرا کتک زد.
طرز رفتار. هر کس نشانه شخصيت اوست
نه سفيدي بيانگر زيبايي است
و نه سياهي نشانه زشتي
شرافت انسان به اخلاقش است.
آن طرفِ سيمخاردارها مردي ايستاده است که بادهاي سرگردان، از چند کيلومتري هم نزديک او نميشوند. تا تمام کشورش را دور نزنند، نميتوانند عبور کنند. حتي بعضي از خاخامها، کلاهشان را برايش از سر برميدارند و آنقدر خم ميشوند که موهاي به هم بافتهشان، به کفشهاشان ميخورد!آن طرف سيمخاردارها، مردي ايستاده است که بُرد غريوش حتي به مريخ هم ميرسد؛ چه برسد به تلآويو،گوش کن؛ دارد قسم ميخورد؛ اسرائيلاز خانه عنکبوت سستتر است. حالا چهره شفقگونت، بشارتِ صبح ميدهد. دستهاي زخميات را پنهان کن. سيمچين شکستهات را دور بينداز. تو بايد سيمخاردارها را ببلعي تا آزاد بشوي.آرام سرفه کن؛ مبادا آدمبرفيها صدايت را بشنوند؛ تو بايد زنده بماني
شهيد مهدي زين الدين در مصاحبه اي مي فرمايند : ما افتخار مي کنيم که روزي مستقيما دست به گريبان آمريکا بشويم و اميدوار هستيم يک همچنين اتفاقي بيفتد که اين آرزوي همه ماست و از بچگي، خودمان و رزمندگان دوست داشتيم مستقيما با اسرائيل و آمريکا درگير شويم، درنتيجه بزرگترين افتخار است که با شيطان بزرگ دردنيا بجنگيم و اميدواريم بتوانيم اگر دشمن چنين ماجراجوئي کرد با او درگير جنگ شويم (چنين مسائلي هستيم ) همانطورکه گفتم ما در دنيا از شهادت باکي نداريم و مانند امام حسين (ع)، رزمندگان ما قادرخواهند بود در هر کجاي دنيا با جديت دشمنان بجنگند. اين ماجراجوئيهائي که دشمن مي خواهد بکند فکر مي کنم چيزي جز ضرر براي خودشان نيست لبنان و جاهاي ديگر ثابت شده که آمريکا هيچ غلطي نمي تواند بکند، درنتيجه در ايراني که همه طالب شهادت هستند فکر نمي کنم اين ماجراجوئيها موثر باشد
درباره این سایت